به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، در هشت سال جنگ تحمیلی آن چیزی که روحیه رزمندگان را بالا می برد ایمان و همدلی های آنها بود که گاه در قالب شوخ طبعی نمایان می شد. خاطره زیر نمونه ای است از همین مزاح هایی که رزمندگان با هم داشته اند.
وجعلنایی شنیده بود اما نمی دانست این آیه است، حدیث است یا چیز دیگر.
خود عبارات را هم معلوم بود تا آن روز جایی ندیده بود؟
این قدر می دانسته که در خطوط مقدم یچه ها زیاد استفاده می کنند.
تا آن روز که از روی سادگی خودش یکی از برادران را پیدا می کند و می پرسد: شماها وقتی با دشمن روبرو می شوید یا در تیر رس او قرار می گیرید چه می گویید که کشته نمی شوید و توپ و تانک آنها در شما تاثیر نمی کند؟ و او که آدمی تا این اندازه نا وارد هیچ وقت به پستش نخورده بود خیلی جدی می گوید: البته بیشتر به اخلاص بر می گردد و الا خود عبارات به تنهایی دردی را دوا نمی کند.
وقتی او را سراپا گوش می یابد ادامه می دهد که:
اولا باید وضو داشته باشید، ثانیا رو به قبله و آهسته بنحوی که کسی نفهمد بگویی، «اللهم ارزقنا ترکشا ریزا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین!»
طوری این کلمات را عربی و از مخرج ادا می کرد که او باورش می شود و با خودش می گوید اگر این آیه نباشد احتمالا حدیث است. اما آخرش که فارسی عربی می شود شک می کند و به او می گوید: اخوی غریب گیر آوردی!